از ارزش محیط زیستی و سهم آنها در تولید اکسیژن و ترسیب کربن, و ممانعت از فرسایش خاک و زیبایی شناختی بگذریم, حیات عداه ای از افراد جامعه درنسل های قبل و فعلی ما به شیره جان این درختان و دانه پرمغز و روغنی آن (قسقوان) پیوند خورده است. متاسفانه در پی خشکسالی های متعدد, برداشتهای غیر علمی و عدم نظارت متصدیان امر بر کار سقزچینان, چرای بی رویه دام در گذشته , گرد و غبار ناخوانده, آتش سوزی ها ی گاه و بی گاه با منشاء انسان, عدم توجه بهره برداران موروثی به حفظ و نگهداری آنها , می رود تا این درختان ارزشمند و دارای ارزش اقتصادی و اکولوزیکی را منقرض سازند. سالهاست در منطقه ما بجای این درختان بادوام و ارزشمند, بادام کاشت می شود که با گرم شدن غیرمعمول هوا در زمستان شکوفه داده و با یک سرمای ناگهانی و یا بارش تگرگ همه امید زحمتکشان به یاس تبدیل می گردد. …. و اگر این همه زحمت و تلاش صرف کاشت این گونه درختان می گشت قطعا شاهد برخورداری از ثمرات این گونه های پرارزش بودیم.
بنظر می رسد در سال جاری قرار است درختان بنه اگر خدا بخواهد به اقتصاد و درآمد برخی از خانوارها کمک کنند و علیرغم وضعیت ناگوار جنگل به جهت وضعیت اقتصادی مردم چاره ای نیست!! . در این میان عده ای که خود را مالک و بهره بردار مورثی می خوانند از سقزچینان مبلغی دریافت می کنند و این سقز چینان مبلغی هم به حساب اداره منابع طبیعی واریز می سازند. سوال این جاست منابع طبیعی و بهربردارن موروثی در این سالهای پر تنش چه کمکی به نجات تن تیشه خورده و رنجور و خشکیده این درختان نموده اند. و این هزینه ها چه نفعی به حال جنگل دارد؟
و این عزیزان کدام درخت را هرس و کدام نهال را کاشته و در کجا عملیات آبخیزداری انجام داده و یا ریشه ی در هوا مانده کدام درخت را با خاک پوشانده اند. امید است مسئولین محترم, دوستداران محیط زیست و سمن های محیط زیستی با تشکیل کلاس برای سقزچینان و آموزش درست روش سقز چینی و لزوم مسئولیت پذیری آنها, از انقراض این ثروت طبیعی ممانعت نمایند.
علاوه برآن وظیفه – اگر وظیفه نیست تعریف گردد- اداره منابع طبیعی است که با سرکشی مناسب و مداوم برکار سقز چینان نظارت نموده و از وارد شدن تیشه های اضافی و غیر ضرور بر درختان ممانعت کند. وقتی از سقز چین بی ملاحظه ای در پاسخ به اعتراض به حجم کاسه های چسپانده شده به درختان بنه از سوی همکارش ، می شنوی که: ” ای بابا من سهم امسال خود را از درخت می گیرم و به فردایش کاری ندارم” عمق عدم مسئولیت پذیری و کفران نعمت را درک می کنیم.
انسان از قدم گذاشتن به جنگل و مشاهده حجم عظیم خشکیدگی درختان و آفت زدگی آنها و عدم مشاهده نهالی نورس از خود شرم می کند و تاسف آورتر از آن تعداد بیشمار زخم های است که برریشه, تنه و شاخه این درختان خودنمایی می کند.
و اینکه اخیرا هم شاهد پیوند زنی گونه های بومی برخی از درختان از جمله گلابی وحشی از سوی برخی دلسوزان هستیم که به جهت لزوم حفظ این گونه ها و تنوع ژنتیکی, می بایست از دستکاری آنها خود داری گردد و در عوض با کاشت این نوع درختان در مناطق مستعد به اقتصاد نسل بعد و محیط زیست کمک گردد.
جنگل نعمت و موهبت الهی برای حیات بشر است با استفاده بهینه و علمی به تداوم حیات خود و فرزندانمان کمک کنیم.
دیدگاهتان را بنویسید